بیاتو و هرچی دلت میخواد بخون
اگه نخوندی ضرر کردی
 
 
دو شنبه 26 / 12 / 1391برچسب:, :: 8:15 بعد از ظهر ::  نويسنده : امیر علی

براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده . براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن . براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير .



ادامه مطلب ...


دو شنبه 26 / 12 / 1391برچسب:, :: 7:52 بعد از ظهر ::  نويسنده : امیر علی

از پروانه خواستم, راز سخن گفتن با گلها را برايم بگويد.
پاسخ داد: سخن گفتن با گلها به چه كارت آيد؟
گفتم: دنبال گلي  می گردم. مي‌شناسي‌اش؟؟؟
گفت: كدامين گل تو را اينچنين بي‌تب و تاب كرده است؟



ادامه مطلب ...


جمعه 23 / 12 / 1391برچسب:, :: 3:30 بعد از ظهر ::  نويسنده : امیر علی

گردش فراموش ناشدنی...!!

يكي از دوستانم به نام پل يك دستگاه اتومبيل سواري به عنوان عيدي از برادرش دريافت كرده بود.
شب عيد هنگامي كه پل از اداره اش بيرون آمد متوجه پسر بچه شيطاني شد كه دور و بر ماشين نو و براقش قدم مي زد و آن را تحسين مي كرد.

 



ادامه مطلب ...


جمعه 23 / 12 / 1391برچسب:, :: 3:11 بعد از ظهر ::  نويسنده : امیر علی

 

من هرگز شکست نخورده ام، بلکه راه هایی را کشف کرده ام که به آن چیزی که می خواهم منجر نمی شوند. - توماس ادیسون  

 

سخنان بزرگان, مطالب آموزنده, توماس ادیسون

 

  



ادامه مطلب ...


شنبه 22 / 12 / 1391برچسب:, :: 4:57 بعد از ظهر ::  نويسنده : امیر علی

     خدایا پس چرا من زن ندارم؟
    زنی زیبا و سیمین تن ندارم؟
    دوتا زن دارد این همسایه ما
    همان یک دانه را هم من ندارم
    آژانس ملکی امشب گفت به من:
    مجرد, بهر تو مسکن ندارم
    چه خاکی بر سرم باید بریزم؟
    من بیچاره آخر زن ندارم



ادامه مطلب ...


شنبه 22 / 12 / 1391برچسب:, :: 4:39 بعد از ظهر ::  نويسنده : امیر علی

يارب اين نوگل خندان که سپردي به منش / مي‌سپارم به تو از چشم حسود چمنش
دکتر اين دختر خندان که کوبيدي تو سرش / مي‌سپارم به تو از ذهن در سر کچلش!
گرچه از کوي وفا گشت بصد مرحله دور / دور باد آفت هر چي پسره از توي سرش!



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 21 / 12 / 1391برچسب:, :: 3:39 بعد از ظهر ::  نويسنده : امیر علی

شــبا وقـــتی که بیــداری .. خــــــدا هـــم با تو بیداره

تا وقـــــتی که نــخوابی تو .. ازت چـــــتش ور نمیداره  

 

 

خـــدا می‌بـــینه حالــت رو .. خدا میـــدونه حسـت رو

از اون بالا میــــــــــاد پایین .. خدا مـــی‌گیره دسِت رو



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 17 / 12 / 1391برچسب:, :: 9:42 بعد از ظهر ::  نويسنده : امیر علی

سلام .ایشالا همتون به پای هم (البته سود تفاهم نشود منظورم اینه که همتون به پای شووراتون)پیر بشین.البته این وسط من بی شوور می مونم که از اونجایی که من به شوما دوستان اطمینان و اعتماد دارم و همچنین با توجه به استعداد های نهفته ی شوما در این زمینه می دونم یه فکری هم به حال من می کنید و یه شوور خوبم واسه من پیدا می کنید تا حداقل این



ادامه مطلب ...


جمعه 16 / 12 / 1391برچسب:, :: 1:22 بعد از ظهر ::  نويسنده : امیر علی

از یک دختربچه بدجوری کتک خوردم !

امروز سر چهار راه کـتـک بـدی از یـک دختـر بچـه ی هفـت سـالـه خـوردم ! اگه دل به درددلم بدین قضیه دستگیرتون میشه …
پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم که 

 



ادامه مطلب ...


شنبه 15 / 12 / 1391برچسب:, :: 10:28 بعد از ظهر ::  نويسنده : امیر علی


زنان به خوبی مردان میتوانند اسرار را حفظ كنند ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند
دخترا به پنج گروه اصلی تقسیم میشن : ‌گروه اول دخترائی هستند كه پسرا رو بدبخت میكنن! گروه دوم دخترائی هستند كه اشك پسرا رو در میارن! گروه سوم دخترائی هستند كه جوون پسرا رو به لبشون میرسونن! گروه چهارم دخترائی هستند كه كاری میكنن پسرا روزی 18 بار‌آرزوی

 



ادامه مطلب ...


شنبه 15 / 12 / 1391برچسب:, :: 10:23 بعد از ظهر ::  نويسنده : امیر علی

 

پدر و دختر

 

سال 1230
مرد: دختره خير نديده من تا نکشمت راحت نمي شم...
زن: آقا حالا يه غلطي کرد ، شما بگذر.نامحرم که خونمون نبوده. حالا اين بنده خدا يه بار بلند خنديده...
مرد: بلند خنديده؟ اين اگه الان جلوشو نگيرم لابد پس فردا مي خواد بره بقالي ماست بخره. نخير نمي شه بايد بکشمش...



ادامه مطلب ...


شنبه 15 / 12 / 1391برچسب:, :: 10:16 بعد از ظهر ::  نويسنده : امیر علی

 اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام , تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!!  تازه هی چند بارم پشت سر هم این کار و کردم , چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افتاد!!!!



ادامه مطلب ...


جمعه 9 / 12 / 1391برچسب:, :: 11:48 بعد از ظهر ::  نويسنده : امیر علی

نگرشی برکف دست

مطلب امروز از نویسنده و محققی است فرانسوی که در سال 1886 با نام ، رنه ژان ماری گنون ، در حومه پاریس متولد شد و در سال 1951 با نام ، عبدالواحد یحیی ، در مصر فوت نمود .

دلایل عمیق گرایش رنه گنون به سیر و سلوک اسلامی همواره برای هموطنانش مبهم ماند وتغییر مذهب او موجب شگفتی جهان غرب شد .



ادامه مطلب ...


جمعه 9 / 12 / 1391برچسب:, :: 11:29 بعد از ظهر ::  نويسنده : امیر علی


ادامه مطلب ...


یک شنبه 4 / 12 / 1391برچسب:, :: 6:8 بعد از ظهر ::  نويسنده : امیر علی

چیز هایی هست که وقتی از دستشان دادی...داستان چهار کتلت



ادامه مطلب ...


یک شنبه 4 / 12 / 1391برچسب:, :: 5:57 بعد از ظهر ::  نويسنده : امیر علی

برای خواندن مطالب و لطیفه های خنده دار این جارا کلیک کنید اگه نرفتی ضرر کردی هاآآآآآآآ

www.kooshahamed.blogfa.com



یک شنبه 4 / 12 / 1391برچسب:, :: 1:6 بعد از ظهر ::  نويسنده : امیر علی

خواجه و غلام بخیل

آورده اند که خواجه ای بود بسیار بخیل و غلامی داشت که به هزار درجه از خواجه بخیل تر بود. روزی خواجه گفت : ای غلام ، نان را بیاور و در را ببند. غلام گفت : ای خواجه ، خطا گفتی. می بایست گفت : در را ببند و نان را بیاور که آن به حزم نزدیک تر است. پس خواجه را این سخن خوش آمد و او را آزاد کرد.

 

 



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 3 / 12 / 1391برچسب:, :: 9:9 بعد از ظهر ::  نويسنده : امیر علی

داستان خویشاوند الاغ

روزی ملا الاغش را که خطایی کرده بود می زد,
شخصی که از آنجا عبور می کرد اعتراض نمود و گفت: ای مرد چرا حیوان زبان بسته را می زنی؟
ملا گفت: ببخشید نمی دانستم که از خویشاوندان شماست اگر می دانستم به او اسائه ادب نمی کردم؟! 

 



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 3 / 12 / 1391برچسب:, :: 8:36 بعد از ظهر ::  نويسنده : امیر علی


رابطه کش شلوار و پیشرفت‎

یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته، یهو میبینه یك موتور گازی ازش جلو زد! خیلی شاكی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه. یك مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه موتور گازیه غیییییژ ازش جلو زد!
دیگه پاك قاط میزنه، پا رو تا ته میگذاره رو گاز، با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه. همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، باز یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!



ادامه مطلب ...


درباره وبلاگ


از دیدنت خوشحالم دوست عزیز امید وارم وقتی که مطالب را خواندی از آن استفاده کرده و مطلبی یاد بگیری راستی نظر یادت نره
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان داستان های کوتاه و جالب خوندنی و آدرس hdkoosha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 35
بازدید هفته : 65
بازدید ماه : 64
بازدید کل : 104663
تعداد مطالب : 49
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


Alternative content